کلبه تنهایی
دوست داشتم جایی که میشینم من به انجا ارزش بدم نه انجا به من ارزش بده دوست داشتم مثل سکه باشم شاید سکه دو رو داشته باشه ولی این ارزش را هم داره هر جا باشه سکه است دوست داشتم دنیا در دست من مثل یک دستمال کهنه با شه که هر وقت دوست داشته باشم اونو دور بندازم نه اینکه دنیا هر وقت دنیا منو دوست داشت منو بیرون بندازه. کوچه تنهایی یعنی وقتی که چشمهایت را دوره برت میندازی پر از افراد جورباجور هست. ولی هیچ یک از انها دل شون با تو یکی نیست! یکی تورو فقط برای پر کردن اوقات فراغتش میخواد یکی تورو برای پولت میخواد یکی هم فقط برای خودش میخواد اون وقت چشم دلت باز بشه میبینی در وسط کوچه تنهایی هستی...............................................................