کلبه تنهایی
اگر یکی از شما هایی که خود را بهتر از من وامثال من میدونید! و به امثال من خرده می گیرید! می توانید جان خود را در راه وطن وارزش های وطن وبرای حفظ ناموس وظن و در راه فرماندهتان ارزانی کرده و در راه خدا قربانی کنید من دیگر حرفی ندارم. اری من یک بسیجیم و فرماندهم سید علیس بسیجی بون من در کارت شناساییم نیس بلکه در قلب منه که در تمام وجود منه. آری من یک بسیجیم من خاهان فرهنگ های اسلامی هستم من خود اسلام را پیشرفت می دانم. نه فرهنگ لخت غرب یان, را و با تمام وجود در مقابل اینگونه فرهنگ ها می ایستم. من نخاهم گذاشت اصول زندگی و انسانیتم در تکاپوی پیشرفت گم شود و ارزش های خود را از دست بدهد. آری من یک بسیجیم مرگ را گواراتر و بهتر از سر فرود اوردن در مقابل ظالمین و زور گویان می دانم. آری باز هم میگویم من بسیجیم خود را پاسدار خون شهدا میدانم همان خونی که قطره قطره در این راه اسلام وطن ریخته شد تا امروز من فریاد آزاد خاهی به سردهم و خود را ازاد از بیگانگان بدانم. آری من یک بسیجیم من خاهان این نیستم که بندگی ساخته دست خود را بکنم ,و روح خود را در اختیار ماشین های بی روح قرار دهم. آری من یک بسیجیم همان بسیجی که نمی توانم در مقابل زجر و اعذاب دیگران ساکت بمان همان بسیجی که نمی توانم در مقابل اشک یتیمان بی تفاوت باشم . اگر هستند بیگانه گانی که مرا جنایتکار صدا میزنن اگر هستند کسانی که خاسته یا ناخاسته می خاهن نام مرا بد نام کنن,مراباکی از آنان نیست چون راه من درست است.و چون راهم با خداس بازهم میگویم من یک بسیجیم. ساعت 16در ساختمانی قرار کاری داشتیم که در مورد کار .پورسانت وحقوق صحبت می کردیم که حدود 16.45 دقیقه ه توافق رسیدیم وبعد از اینکه توافق نهایی رسیدیم ومن کاغذ قرارداد را در دستمگرفتم تا قراداد را امضا کنم ناگهان زمین لرزید وایستاد ویک لحظه هراسان از جایم بلند شدم وزمین شروع به حرکت کرد ومنهم خودکار وقراداد را زمین انداختم وفرار کردم وبدون اینکه توجهی به ان بکنم وخدا را شکر خدا به ما رحم کرد وتوانستیم از ان ساختمان بیرون بیایم ولی تر سی که ان لحظه وجودم را فرا گرفت از یادم نمی رودودر خیابان به جزء یک کلمه بگوش نمی زسید خدا یا قلط کردیم رحم کن هم ترسیده بودند واقعا ترسی عجیب دلشت ودر حدود 15دقیقه بعد زمین بازهم شروع به حرکت کرد همه داد می زدن وفرار می کردن وهمه این بار با صدای بلند تر داد می زدن خدایا قلط کردیم خدایا رحم کن واقعا ایتی بود تا با روز قیامت بیشتر اشنا شویم شاید در شهرما به هیچ کس در اثر زلزله صدمه ای نرسید ولی دیدم هر انچه مردم سالها به خاطرش زحمت کشیده بودند در ثانیه ای رها کردن الان وظیفه مردم تبریز وانان که صدمه ندیده اند ان است که به انان که در هریس ورزقان واهر مصیبت دیده اند کمک کنند وظیفه ای است که در حق تمام مسلمانان هست که به هم نوع مصیبت دیده خود کمک کنند تا خداوند در روزهای سخت زندگی به انان کمک کند واقعا انسان جانشین خدا در زمین است واگر انسانی به انسانی دیگر کمک کند مثل اینست خدا کمک کرده است شاید فردا ما دچار مصیبت شویم.وامیدوارم مردم تبریز سالها ان روز از یاد نبرند که تمام اموال و جانشان انان در مشت زمین می توانست به راحتی نابود شود. طبق امار در ایران 7155563962 تنبل وجود دارد که به خود زحمت خواندن این عدد را هم نمی دهند نخند برو فکر تنبلیت بکن عجب دنیایی است اسم بی غیرتی را می گذارن پیشرفت در میهمانی بودم که در انجا هیچ معلوم نبود صاحب خانه کیست مسول میهمانی کسیت اصلا کدام یک از انها میهمان است وکدام یک صاحب خانه فقط این به نظر می رسید که انجا مراسم عروسی هست اوه اوه پدر عروس را بگو من به جای اون از میهمان ها خجالت می کشیدم به ارامی به دوستم نزدیک شدم گفتم مطمان هستی در ست اومدیم اینجا بیشنر از این که به عروسی شبیه باشه شبیه کازینوست دوستم گفت اره چطور مگه مگه چیزی دیدی گفتم اینجا همه ابرو رو خوردن حیا رو قورت دادن این چه وضعیه دوستم گفت این امل بازی رو بزار کنار تا کی می خوای جزء مثل عقب ماندگان زندگی کنی یه کم در زندگیت پیشرفت نشان بده گفتم ببخشید از کی نگاه کردن به ناموس دیگران جز پیشرفت محسوب می شود.اگر می خوای پیشرفت کنی برو مثل انیشتین یه انرژی کشف کن . خواستگاری اولین مرحله خوش امد گویی ................. ..................... ............................ دومین مر حله صحبت از قدیم ها ودادن شعار ....................... ............................. ......................................... سومین مرحله داماد چیکارست ومال اموال داماد .................... ......................... ............................... چهارمین مرحله صحبت دختر پسر دل وقلوه گرفتن .............................. ........................................ ............................................. پنجمین مر حله معامله بر سر دختر تعداد سکه وحق طلاق وزمین وباغ چون دختر ها جز اموال مادر وپدر محسوب می شود ................. ......................... ..................................... شمین مرحله اگر پسر فقیر بود ودختر اورادوست داشت باید بی خیال ازدواج بشن ولی اگر پسر پولدار بود دختر هم او را دوست نداشت با زور کتک هم با شه دختر با پسر باید ازدواج کنه